ماهیت بازی و کارکرد آن برای فرد و سیستم از موضوعاتی است که احتیاج به بحث های فراونی دارد، ولی بازی فوتبال به سبب گستردگی اجتماعی، طبقاتی و اقتصادی که دارد، خود را از دیگر بازیها متمایز می کند. به همین دلیل فوتبال بعنوان یکی از اجزای فرهنگ عمومی نوین با کارکردهای گسترده فردی و اجتماعی، توجه محققان علوم انسانی را نیز به خود جلب کرده است.
سعی سیستم های حاکم و مخالفان آنها برای استفاده بهینه از فوتبال در جهت بسیج توده ها در اطراف گفتمانهای خود نمونه های فراوانی را دارد. این نشان از کارکرد دوگانه فوتبال در خدمت به ایدئولوژی حاکم و کارکرد آن بعنوان ابزاری در دست مخالفان سیستم حاکم دارد. ولی باید در نظر گرفت که ایدئولوژی یک طبقه همگن نبوده و در داخل خود با کشمکش های فراوانی روبرو است. حرکت های اجتماعی با این تحلیل که "باز تولید ایدئولوژی حاکم از طریق ورزش خالی از تضاد و تناقض نیست" و اینکه" ایدئولوژی یک طبقه همگن نبوده و خالی از کشمکش نیست" و اینکه " آنها حتی بعضا از جهت های مختلف و متضاد دفاع می کنند"(هارگراوس) باعث می شود که حرکت های مخالف سیستم حاکم نیز در باز تولید و گسترش مخالفت خود وارد این محرکه شوند. بدین جهت "تحلیل رابطه بین فوتبال و ایدئولوژی به درک روابط قدرت در متن جامعه و باز تولید قدرت درمتن فرهنگ به ما کمک می کند." چونکه" فوتبال، فوتبال نیست"( کولپر).
کارکرد ایدئولوژیک فوتبال، کشورهای بلوک سوسیالیسم در دوران جنگ سرد را نیز مجبور به سرمایه گذاری در آن نمود. حتی می توان مدعی شد که فوتبال بعنوان وسیله اجتماعی با کارکردهای وسیع ایدئولوژیک، خود را بر سیستم های مختلف سیاسی تحمیل کرده است. رقابت کشورها برای میزبانی مسابقات معتبر جهانی فوتبال و سرمایه گذاری های میلیارد دلاری در این مسیر، حکایت از کارکردهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی فوتبال و سعی کشورها در بهره وری از این وسیله را داشته است.
وقتی فرانکو، فاشیست معروف اسپانیا استادیوم 150 هزار نفری برنابئو را "کیسه خواب" خواند از کارکرد فوتبال در داوام حکومت فاشیستی خود آگاه بود. این آگاهی قدرتهای حاکم و فاشیستی باعث شده بود که سالازار دیکتاتور پرتغالی نیز برای کنترل مخالفان و کانالیزه کردن آنان، از فوتبال بعنوان یک وسیله در انحراف افکار عمومی از واقعیت های حکومت فاشیستی خود استفاده کند.
ولی از طرفی دیگر نیز فوتبال با تقویت باور نیروهای مخالف به حرکت خودشان، در گسترش دامنه حرکت های اجتماعی و تسری این حرکتها به اقشار مختلف جامعه قابلیت های بی نظیر خود را به نمایش گذاشته است. نمونه هایی چون قبرس،ایتالیا، ترکیه و اسپانیا نمونه های موفقی در استفاده مخالفان گفتمان حاکم از فوتبال بوده است. "وقتی که زبان و سمبل های کاتالانها در زیر دیکتاتوری فرانکو قدغن بود بارسلونا بعنوان سمبل مقاومت کاتالانها در آمد. تماشاگران بارسلونا با استفاده از فوتبال روح مقاومت را زنده نگه داشته و با استفاده از زبان و سمبل های کاتالان، باز کردن فضا و گذر از ترسِ سیستم حاکم را ممکن ساختند".( ویلکئس).
در ایران نیز فوتبال قبل از تراختور وسیله ای در دست ایدئولوژی حاکم برای ترویج، باز تولید و گسترش ایدئولوژی نژادپرستانه و باستانگرایانه( افسانه گرایانه) بود. از زمان پهلوی تا به امروز اینایدئولوژی با اضافه شدن چاشنی مذهبی همچنان ادامه دارد.
ایجاد دو باشگاه با نام پرسپولیس و تاج در زمان پهلوی نمونه دخالت و ساخت زیربنای فوتبال ایران بر اساس ایدئولوژی حاکم بوده است. پرسپولیس بعنوان سمبلی از افتخار و عظمتی که به آریائیها نسبت داده می شد و تیم فوتبال تاج (استقلال) نیز بعنوان سمبلی از پادشاهی، تاج و تخت مورد استفاده پهلوی ها قرار می گرفت و حتی شعبه هایی هم در دیگر نقاط ایران به همین نام ایجاد شد. این دو تیم با کمک های مستقیم و غیر مستقیم دولت، برای کنترل حرکت های اجتماعی مخالف رژیم و برای باز تولید ایدئولوژی رسمی حاکم مورد استفاده قرار می گرفت تا ایدئولوژی باستانگرایانه و تاج و تخت پادشاهی پهلوی ها را باز تولید و جزئی از فرهنگ عمومی قرار دهند.
جمهوری اسلامی با تغییر نام این تیم ها به پیروزی و استقلال، بنوعی از نمادهای ایدولوژیک پهلوی دوری کرده و سعی داشت تا آنها را تبدیل به نمادهایی از ایدئولوژی خود کند. ولی بعد از گذشت سالهای رمانتیک انقلاب و چرخش جمهوری اسلامی در سیر تکاملی خود، از جمهوری اسلامی به جمهوری اسلامی فارسی و یا آریائی، نام پرسپولیس نیز اعاده شد. این اعاده نام در اصل ماهیت تغییر یافته جمهوری اسلامی را نیز به نمایش می گذاشت. در هر حال لازم به توضیح نیست که اعاده نام تاج نیز از ایدئولوژیی که نام ولایت فقیه را یدک می کشد انتظاری غیر واقعی است.
با توجه به اینکه تراختور و طرفداران آن توانسته اند چالشی جدی در گفتمان حاکم ایجاد کنند، بررسی پدیده ای بنام تراختور اهمیتی دو چندان می یابد. چون تراختوری که ما امروز با آن روبرو هستیم، ارگانیزاسیونی است که توسط یک نیروی اجتماعی با خواستهای تماما مخالف سیستم حاکم و گفتمان حاکم شکل گرفته است و بر خلاف میل سیستم حاکم، در فوتبال ایران تغییری ساختاری و کارکردی ایجاد کرده است. حرکت ملی – مدنی آذربایجان از حرکت های اجتماعی است که در زمینه استفاده از فضاهای عمومی تحت کنترل سیستم حاکم، برغم فضای بسته و توتالیتر ایران نسبتا موفق عمل کرده است. این حرکت در استفاده از ابزارها و اشکال نوین ابراز مخالفت و گسترش دامنه آن تجربه ای متفاوتی را پشت سر گذاشته و در این تجربیات برخلاف برخورد های خشونت آمیز دولت مرکزی موفق عمل کرده است.
یکی از عمده ترین عملیاتهای نیروی های حاکم و طرفداران گفتمان حاکم سعی در دور کردن نیروهای مخالف از توده های مردم و مارژینال سازی آنها است. نیروهای مخالف نیز با استفاده از محیط های عمومی و جاری سازی گفتمان خود در قالب محیط اجتماعی و عمومی همچون فوتبال سعی در گذر از این مارژینال سازی نیروهای حاکم دارند. تلاش نیروهای اپوزوسیون ایرانی که دارای افکاری شدیدا نژادپرستانه و مرکزگرایانه هستند در اتهام تراختور و طرفداران آن به همکاری با جمهوری اسلامی تلاشی است در این مسیر تا با مارژینال سازی تراختور، فضای عمومی را که بواسطه تراختور در اختیار فعالان ملی- مدنی آذربایجان جنوبی قرار گرفته است از دست آنان در آوردند. آنها در حالی که انتقادهای غیر مستند و اتهامات غیر واقعی را نثار تراختور می کنند در مورد اینکه پرسپولیس و استقلال بزرگترین وسیله ایدئولوژیک رژیمهای پهلوی و جمهوری اسلامی بوده و هستند سخنی به میان نیاورده و سکوت پیشه می کنند.
از طرف دیگر جمهوری اسلامی نیز سعی می کند با امنیتی کردن تیم تراختور و طرفداری از این تیم، جنبه اجتماعی و کارکرد اعتراضی آن را خنثی و آنرا تبدیل به تیمی در جهت کنترل و انحراف افکار عمومی و وسیله ای برای باز تولید ایدئولوژی خود، سازد. نکته ای که در اینجا باید به آن دقت کرد، مکمل هم بودن حرکت اپوزوسیون مخالف جمهوری اسلامی و رژیم جمهوری اسلامی در مقابله با تراختور و سعی در برچیدن تراختور و یا در خدمت گرفتن آن می باشد.
تراختور در اصل ادامه حرکت دمکراتیک مردم آذربایجان ، برای تغییر ساختار و ماهیت مرکزگرایانه و نژادپرستانه دولت در ایران می باشد. حرکت دمکراتیک مردم آذربایجان جنوبی در دورانهای مختلف تاریخی توانسته است با تکیه بر امکانات و ابزارهای معاصر و هم زمان خود، گفتمان عدالت طلبانه خود را به میدان بگذارد. با نگاهی به جشنواره اعتراضی قلعه بابک بین سالهای 2000 الی 2003، اعتراضات وسیع و گسترده 2006 و بعد از آن اعتراضها به خشکانده شدن دریاچه اورمیه می توان تراختور و حرکت شکل گرفته در اطراف تراختور را ادامه طبیعی همین نوع حرکت ها دانست.
بدین دلیل تحلیل تراختور برای حرکت ملل غیر فارس و گفتمانهایی که تراختور بر آن استوار است می تواند راهگشای حرکت های بعدی باشد. در این مقاله سعی خواهیم کرد به برخی از جنبه های تراختور و ارتباط آن با مسائل آذربایجان جنوبی و گفتمان دمکراتیک آن بپردازیم.
تراختور و نژادپرستی:
در اینکه سیستم موجود در ایران دارای جنبه شدیدا نژادپرستانه می باشد نوشته ها و مباحث زیادی انجام گرفته است. با وجود نژادپرستی عریان در ایران، خصوصا بر علیه ترک ها و عربها، فعالان ملل غیر فارس در اثبات این امر با مشکل بزرگی روبرو بوده اند. چون تمام سیستم سیاسی ایران از مخالفان رژیم گرفته تا رژیم حاکم، منکر وجود چنین نژادپرستی هستند. آنان با در انحصار گرفتن تمام امکانات و ابزار ارتباطی با توده های مردم، در تحریف واقعیت های موجود جامعه و گسیل توده ها در جهت منافع خود توانسته اند مانیپلاسیون(دستکاری) بزرگ و وسیعی را در همه زمینه ها انجام دهند. به نحوی که یک ترک به راحتی در این نژادپرستی بر علیه خود شریک شده و منکر وجود نژادپرستی بر علیه خود می شود.
با اینکه نژادپرستی جزئی از ایدئولوژی رسمی دولت -ملت در ایران بوده و حتی توانسته تا اعماق جامعه نیز نفوذ کند، فعالان ملل غیر فارس در اثبات اینکه نا برابری موجود در ایران علاوه بر حاکمیت سیاسی جزئی از فرهنگ عمومی و فرهنگ سیاسی شده که پایه و اساس دولت- ملت ایران را تشکیل می دهد با مشکلات بزرگی همراه بوده اند. ولی تراختور توانست این مانیپولاسیون و استتار نژادپرستی در ایران را شکسته و وجود نژادپرستی عریان در سیستم حاکم و به تبع آن در بطن جامعه را به نمایش بگذارد. برخورد نژادپرستانه طرفداران تیم های حریف تراختور و سکوت نسبی روشنفکران، سیاست ورزان و بطور نسبی اکثریت جامعه فارس در جغرافیای ایران در این مورد، به هزاران طرفدار ترک تراختور و دیگر طبقات جامعه نشان داد که مسئله نژادپرستی در ایران مسئله ای جدی است که هر ترک در هر نقطه، هر مکانی و به هر بهانه ای می تواند مورد این هجوم نژادپرستانه قرار گیرد. در صورت دفاع نیز، طرفی که مورد حمله قرار گرفته است محکوم می شود نه طرف حمله کننده. دادگاهی و زندانی شدن صدها طرفدار تراختور ولی عدم تعقیب قضائی و حتی عدم انتقاد لفظی از هتاکان به هویت ملت ترک در ایران، خود گواهی از وجود تبعیضی عمیق در کل سیستم بر علیه ملت ترک آذربایجان است. این در حالی است که طبق قوانین بین الملی طرفداران هتاک به هویت مردم ترک باید دادگاهی و تیم های آنها نیز باید شامل سنگین ترین مجازاتها بشوند. ولی سیستم نژادپرست ایران هتاکان نژادپرست را تشویق و قربانیان نژاد پرستی را مجازات می کند.
ازطرف دیگر تراختور ثابت کرد که پروژه دولت –ملت ایرانی بر اساس نژادپرستی و با تکیه بر گفتمانی که در زمان پهلوی سیاسی شده است در دوران جمهوری اسلامی نیز ادامه دارد و جمهوری اسلامی بعنوان وارثی صادق برای پهلویها عمل کرده است. برخوردهای نژادپرستانه در مقابل تیم تراختور و طرفداران آن نشان داد که اکثر ایرانیان هنوز حاضر نیستند یک دولت-ملت بر اساس شهروندی بسازند و چنین اراده نه در سطح روشنفکری، نه در سطح سیاست و نه در سطح جامعه وجود ندارد.
رفتار تبعیض آمیز فدراسیون فوتبال با تراختور و برخورد نیروهای امنیتی کشور با طرفداران تراختور، تبعض موجود در کل سیستم سیاسی فرهنگی ایران را نسبت به ملل غیر فارس به عینه نشان داده است. تراختور نشان داد که هویت ترکی و آذربایجانی در نزد حاکمان کشور هویتی امنیتی است و آذربایجانی بودن خود نوعی مظنون به مجرم بودن محسوب می شود.
تراختور و گفتمان مشارکت مردم در سیاست:
برخلاف تمام محدویت ها برای حق نمایندگی ملت، غصب آن توسط ارگانهایی چون شورای نگهبان و انتخاب نمایندگانی از طرف حاکمیت به نام ملت، که می توان آن را نمایندگی غصبی نامید، مردم آذربایجان با شعارها و اعمال خود در بازیهای تراختور مستقیما تلاش دارند خواسته های خود را ابراز کنند. این خواسته ها از آزادی زندانیان گرفته تا تدریس زبان ترکی و محافظت از محیط زیست بوده است. حتی شعارهایی چون "خلیج عربی" و یا "آذربایجان جنوبی جزء ایران نیست" نیز جزئی از مطرح کردن این خواسته ها بوده است، که سیستم سیاسی ایران بعلت ضعف های عمیق خود توان و قابلیت تحمل شنیدن و جاری سازی بحث آزاد در این موارد را ندارد. از طرف دیگر طرح این شعارها گویای این است، که آذربایجانی خواستار سیستم سیاسی نیرومندی است که در آن بتواند تمام افکار و خواستهای جامعه را به بحث و تبادل نظر بگذارد. سیستم سیاسی همانند تمام کشورهای پیشرفته جهان، که حتی در آن بتوان خواستار جدائی از شراکت سیاسی موجود هم شد و یا خواستار ساختار نوینی از دولت بر اساس حقوق شهروندی گردید.
مورد حمله قرار گرفتن بیشتر شعارهای تراختور از طرف نیروهای مخالف رژیم نشان داد که علاوه بر ساختار قانونی شورای نگهبان که مانعی بزرگ در جلو نمایندگی واقعی ملت می باشد، فرهنگ سیاسی ایران نیز ظرفیت بسیار پائینی از نمایندگی را دارا می باشد و مشکل فقط شورای نگهبان نیست.
هویت متمایز آذربایجانی و هویت ترک:
سمبلیزه شدن تراختور با هویت ترکی و آذربایجانی باعث شده است تا طرفداران این تیم در جستجوی شاخصه های این هویت نیز باشند و در مورد این هویت ابراز نظر کرده و بحث کنند. بحث های تماشاگران در مورد هویتِ خود با همدیگر و تماشاگران تیم های دیگر، هویت ترکی و آذربایجانی را به بحث روز مبدل کرده است. بحث روز قرارگرفتن مسئله هویت در آذربایجان علاوه بر ایجاد و گسترش آگاهی سیاسی و فرهنگی باعث کشف وجهه هایی از این هویت توسط مردم آذربایجان نیز شده است.
تراختور و گفتمان ملت آذربایجان جنوبی:
شعارهای تراختور و مجموعه طرفداران آن به شکلی است که می تواند قسمتی از مردم آذربایجان را که مدافع و مبلغ گفتمان آذربایجان جنوبی هستند را نیز نمایندگی کند. حتی نگاهی تاریخی به تیم فوتبال تراختور و پروفایل طرفداران این تیم به خوبی نشان می دهد، که تراختور امروزی حاصل طرفدارانی است نوین که با طرفداران تاریخی این تیم فاصله زیادی دارند. طرفدار نوین امروزی تراختور طرفداری است که با گفتمانی اجتماعی و سیاسی خود، سیستم حاکم را در تمام زمینه های آن به چالش می کشاند. بدون حضور این گفتمان در قالب تراختور، تراختور فقط یک تیم فوتبالی همچون استقلال و یا سپاهی شیراز و بلکه فقط یک تیم دسته چندمی خواهد بود. تراختور امروزی محصول طرفداران اوست، طرفداری که گفتمانی ملی دارد. این گفتمان از خواست حقوق زبانی شروع و تا استقلال و ایجاد کشوری بنام آذربایجان جنوبی را زیر پوشش قرار می دهد. می توان مدعی شد که یک پیمان نانوشته بین گفتمان آذربایجان جنوبی و تراختور بسته شده است. تراختور در صورت خروج از این پیمان به تیمی خیلی معمولی تبدیل خواهد شد. ولی ادامه وضعیت آینده تراختور خود احتیاج به یک بررسی دیگری دارد. در اصل وضعیت آینده تراختور به نوعی وضعیت آینده رابطه بین سیاست مرکزی در ایران و حرکت ملی را نیز نشان خواهد داد. چون وضعیت تراختور با وضعیت آذربایجان جنوبی چه بعنوان یک منطقه خود مختار در ترکیب ایران و چه به عنوان یک واحد سیاسی مستقل گره خورده است.
شعارهای تراختور باز تاب خواست های ملت آذربایجان جنوبی:
هر یک از شعارهایی که به نحوی در بازیهای تراختور مطرح می شوند، دارای تحلیل خاصی از نگاه مردم و فعالان ملی آذربایجانی به مسائل جهان، ایران و آذربایجان دارد. شعارهایی چون" آذربایجان بیزیم دیر افغانستان سیزین" شعار" تبریز باکی آنکارا، فارسلار هارا، بیز هارا" بنوعی باز تاب نگاه طرفداران تراختور به سیاست خارجی کشور و سیاستهای عمومی کشور است. این شعار ترجیح طرفداران تراختور برای نزدیکی بیشتر با ترکیه و آذربایجان است. طبیعی است که این انتخاب علاوه بر جنبه احساسی و هویتی ناشی از زبان و مشترکات دیگر، ترجیحی کاملا آگاهانه، مدرن و استراتژیک است. درخواست ایجاد رابطه ای نزدیک با ترکیه و آذربایجانی که از لحاظ حقوق بشر و آزادی های دمکراتیک نسبت به کشورهای دیگر منطقه جلوتر هستند، خود درخواستی است که مدل ذهنی نوع فعالان آذربایجانی را در نگاه به دنیا نیز نشان می دهد. این در حالی است که سیستم سیاسی حاکم بر ایران چه در جبهه اسلامی و چه در جبهه غیر اسلامی آن افغانستان و تاجیکستان را از متحدان بالقوه ایران می دانند و در این مسیر هم سرمایه گذاریهای فروانی انجام می دهند.
"تورک دیلینده مدرسه اولمادیر هر کسه" شعاری است اساسی و استراتژیک برای مردم آذربایجان جنوبی، انتقال این شعار به میادین ورزشی حکایت از عمومیت این درخواست در بین مردم ترک دارد.
شعار خلیج عربی نیز از شعارهایی است که سیاست خارجی مرکزگرایان را به چالش می کشد. در حالی که هزاران اسم جغرافیایی تحریف و از ترکی به فارسی برگردانده شده اند، شنیدن شعار خلیج عربی برای مرکزگرایان و فارس گرایان غیر قابل تحمل و مساوی خیانت به کشور قلمداد می شود. این در حالی است که ملیونها شهروند ایران، عرب هستند و علاوه بر این عموما در اطراف این خلیج نیز ملتهای دیگر عرب زندگی می کنند. عصبانیت از این شعار نیز حکایت از ماهیت نژادگرایانه و فارس گرایانه دولت در ایران دارد.
شعار دیگری که در بازیها سر داده شده است شعار "تراختور بوتون تورکلرین افتخاری" هست. این شعار نیز گویای آگاهی به هویت ترکی برغم تلاش رژیم های مختلف در ایران برای نابودی و تحقیر و انکار این هویت بوده است. جوانان ترک از شهرها و روستا های مختلف آذربایجان با پلاکاردهایی که بیشتر به ترکی نوشته شده و حاوی حمایت آنان از تراختور و هویت ملی و زبانی خود می باشد در بازیهای تراختور حضور می یابند. این نشان از گستردگی خواست هویتی در بین جوانان ترک دارد که در سایه تراختور امکان رؤیت آن فراهم شده است.
تراختور الگویی برای استفاده ابزاری از ابزار حاکمان:
روشی که جوانان هویت طلب ترک برای شکافتن فضای اختناق در بازیهای تراختور استفاده کردند طولی نکشید که به دیگر مکانها و بازیهای ورزشی دیگر نیز کشید. این به نوعی اعتماد بنفسی بود بر جوانان آذربایجانی که می توانند تمام موانع امنیتی سیستم نژادپرست را به چالش بکشند. وجود هزاران نیروی امنیتی در بازیهای تراختور و یا دیگر مسابقات ورزشی که یک طرف آن یک تیم آذربایجانی می باشد خود نشان از ضعف حکومت نژادپرست در برابر گفتمان عدالت طلب مردم آذربایجان می باشد. فعالان آذربایجانی با آفرینش و باز تعریفی نوین از فوتبال نشان دادند که بدون توسل به هیچ خشونتی می توانند فضا و ابزارهایی که منحصرا متعلق به نیروهای حاکم بوده است را مورد استفاده قرار داده و در بسط حرکت دمکراتیک مردم آذربایجان از آن ابزار، نهایت استفاده را بکنند.
تراختور و نقش آن در شادی مردم آذربایجان جنوبی:
شادی با تراختور شادی با هویت خودی است. هویتی که سالها تلاش شده است بعنوان منشاء خجالت و بدبختی معرفی و جلوه داده شود. استفاده از مظاهر هویت آذربایجانی در شادیها یکی دیگر از دست آوردهای تراختور برای ملت آذربایجان بوده است. اگر چه این شادیها همیشه با برخورد های نیروهای امنیتی رژیمنژادپرست و مذهبیمواجه بوده است.در حالی که شادی طرفداران دیگر تیم ها با مشکلات کمتری مواجه بوده است. البته باید توجه کرد که این شادیها نباید مورد استفاده سیستم حاکم در دور کردن آذربایجانی از مشکلات عدیده شود که سیستم سیاسی سعی در مخفی کردن آنها دارد.
تاثیر اقتصادی تراختور:
تراختور باعث تحرک اقتصادی در آذربایجان جنوبی نیز شده است. در روزهای منتهی به بازیهای تراختور، بازار خدمات، رونق خاصی گرفته و موجب مبادلات اقتصادی می شود که به اقتصاد آذربایجان رونق خاصی می دهد. این بازیها از طرف دیگر باعث مقایسه پتانسیلهای اقتصادی و نسبت به آن امکانات اقتصادی که در آذربایجان وجود دارد با دیگر نقاط ایران و امکانات آنان نیز شده است.
تراختور و خطراتی که او را تهدید می کند:
در مکانهای که توده ها حضور دارند، گروههایی که دارای سازماندهی و برنامه باشند می تواند توده ها را بر علیه منافع خود نیز سوق دهند و یا باعث تفرقه در صف منسجم توده ها نیز بشوند. تلاش سیستم امنیتی جمهوری اسلامی با همراهی نژادپرستان طرفدار مرکز در بهم زدن انسجام گفتمانی و عملی تراختور یکی از مشکلات برزگی است که محبوبیت، طرفداران و گفتمان طرفداران تراختور را تهدید می کند. تلاش برای کشاندنتراختور به دشمنی با عرب ها یا ایرانگرائی، باز تولید مرد سالاری و گروه بندیهای طرفداران بر اساس شهر و یا طبقه تلاشهایی است که تراختور را تهدید می کند. ولی همه می دانند که طرفداران تراختور در صورت اجازه دادن به چنین چرخش ارتجاعی محبوبیت و حمایت مردمی خود را از دست خواهد داد.
تراختور و فرهنگ مرد سالارانه:
در اینکه فوتبال یک بازی مردانه و از باز تولیدگنندگان فرهنگ مردسالارانه است اتفاق نظری عمومی وجود دارد. یک نگاه به مباحثه و دعواهای طرفداران تیم ها در استادیوم ها در بطن جامعه و مهم تر از همه در وسایل ارتباط جمعی و فیس بوک نشان از این دارد که این فضا و ادبیات خاص آن کاملا مردسالارانه است. تراختور و طرفداران آن از لحاظ دست رسی به مطبوعات و دستگاه رادیو تلویزیون رسمی ایران ضعیف ترین تیم موجود در لیگ برتر می باشند. بدین دلیل هم طرفهای مقابل و حریفان تراختور در تبلیغات بر علیه تراختور دست برتر را دارند. ولی امکاناتی چون فیس بوک باعث شده است که ما بتوانیم شاهد چگونگی مباحثه و جدل طرفداران این تیم با طرفداران تیم های دیگر باشیم.
اولین موردی که در این مباحثات دیده می شود، ورورد طرفداران تراختور به این مباحث با طرفداران تیم های مرگزگرا به نوعی مباحثه با سیستم حاکم و جنبه مردسالارانه آن نیز می باشد. طرف مقابل در این مباحث از ادبیات شدیدا نژادپرستانه و مرد سالارانه بر علیه طرفداران تراختور استفاده می کند. ادبیاتی که حاکی از خشونت موجود در سیستم حاکم از یک طرف نسبت به ترکها و از طرف دیگر نسبت به زنان است. ادبیاتی که در آن فحشا نثار هویت ترکی و هویت جنسی زن و یا دیگر هویتهای جنسی می شود. در اینجا لازم است ذکر شود که طرفداران تراختور نیز در این خشونت تولید شده از مرکز بر علیه زنان و دیگر هویت های جنسی شرکت فعالی می کنند. این یکی از بزرگترین آفت هایی است که طرفدار تراختور باید از آن نجات پیدا کند. این مسئله برای طرفدار تراختور بسیار مهم و اساسی می باشد که در دام گفتمانهای مرکرگزایانه و نژادپرستانه نیافتد. طرفداران تراختور باید ادبیاتی راکه باعث محبوبیت تراختور در میان اقشار مختلف جامعه از زن، مرد و مردم کوچه بازار شده است را حفظ کرده و از آن ادبیات دور نشود. طرفدار تراختور نباید در دام بازیهای طرف مقابل بی افتد چونکه تیم های طرف مقابل تراختور به چشم فوتبال دیده می شوند. در حالی که تراختور سمبل یک ملت و یک گفتمان عدالت طلبانه می باشد. از این جهت حرکتهای طرفداران تراختور در تشکیل کمپین هایی جهت حضور زنان در ورزشگاه حرکتی است امید بخش که باید بیشتر از این باید روی آن کار شود و اجازه ورود ادبیات مردسالارانه لومپنیستی را در میان طرفداران خود ندهد.
در تحلیل نهائی تراختور میدان مبارزه دمکراتیک ترین حرکت مردمی در جغرافیای سیاسی ایران با نیروهای حاکم چه داخل نظام و چه بیرون نظام می باشد. نیروهایی که در مقابل حرکت دمکراتیک مردم آذربایجان جنوبی چهره مرتجع خود را به نمایش گذاشته اند. این نیروهای مرتجع تمام تلاش خود را برای انحراف تراختور از گفتمان ملی- دمکراتیک انجام داده و هر روز در فکر مهندسی دیگر برای انحراف و به ابتذال کشاندن این تیم هستند. هوشیاری و آگاهی تماشاگران و فعالان حرکت های دمکراتیک ملت های مختلف ساکن در ایران از فارس گرفته تا ترک در حمایت از تراختور و هدایت آن در مسیر دمکراتیک خود می تواند برای نشو و نمو فرهنگ دمکراسی بین توده های مردم و ملت های ایران، روزنه امیدی باشد.
مرکز مطالعات و تحقیقات المزماة
اومود ائورن 9 مارس 2014
منابع:
1-Hargreaves; John.Sport and Hegemony; 1982
2-Kupler; Simon. Ajax;the Dutch; the war; 2003
3- Althusser, L. İdeoloji ve devletin ideolojik aygıtları. İstanbul: İthaki; (2003).
4- Yılmaz, E. (2002). Futbol ve yaşam. Toplum Bilim Dergisi, 16: 15-22
5-Simmel, G. (2003). Modern kültürde çatışma (çev.T. Bora, & N. Kalaycı, & E. Gen).
İstanbul: İletişim
دکمه بازگشت به بالا