سایه سنگین بیکاری بر ملت های غیر فارس در جغرافیای ایران
رحمان حطاوي
مقدمه:
بیکاری از جمله موضوعات مهم و بحث برانگیزی است که عوارض و پیامدهای دردناک در کوتاه مدت و بلند مدت همچون تورم، افزایش اعتیاد، ازدیاد آمار طلاق و گسستگی کانون خانواده ها، افزایش جرم و جنایت و دیگر آثار منفی را بر دوش یک ملت تحمیل می کند. در این بین دولتها نقش موثری را در افزایش و یا کاهش بیکاری یک منطقه بازی می کنند و این موضوع رابطه زیادی با سیاستهای کلی داخلی و خارجی نظام حاکم در یک کشور دارد. اهمیت کار در جوامع انسانی تا جایی است که ماده 23 اعلامیه جهانی حقوق بشر در رابطه با کار تاکید می کند: “هر انسانی حق دارد که صاحب شغل بوده و آزادانه شغل خویش را انتخاب کند، شرایط کاری منصفانه مورد رضایت خویش را دارا باشد و سزاوار حمایت در برابر بیکاری است.” همچنین بر ضرورت عدم تبعیض در محیط کار و داشتن پاداش موافق با حیثیت و کرامت انسانی و بالابردن سطح زندگی تاکید دارد.
بیکاری در ایران به طور عام و خصوصا در بین ملتهای غیر فارس نشات گرفته از عوامل سیاسی داخلی و خارجی زیادی است که در این تحقیق به ذکر آنها پرداخته می شود: “بی ثباتی در اقتصاد ایران و مدیریت ناپایدار به دنبال تغییرات سیاسی ناشی از کسب قدرت سیاسی در ارکان نظام” (تحقیق در مورد بیکاری، زرین یاری درویشوند، سال 2013)، رانت خواری و اختلاسهای کلان مدیران و مسولان نظام، تحریمهای اقتصادی گسترده از جانب غرب، دخالت ایران در امور داخلی کشورهای همسایه، پشتیبانی نظام ولایت فقیه از گروههای رادیکالی و تروریستی همچون “حوثی های” یمن و “حزب الله” لبنان و عراق، سرمایه گذاریهای کلان و ملیاردی رژیم در پیشبرد برنامه تسلیحات –نظامی هسته ای، سیاستهای نژادپرستانه جمهوری اسلامی، همگی به اشاعه و گسترش فقر و بیکاری خصوصاً بین ملتهای غیر فارس دامن زده است.
حال به صورت جداگانه به بررسی علل و دلایل بیکاری بین ملتهای تورک، بلوچ، کورد، ترکمن و عرب پرداخته می شود.
بیکاری بین ملت آذربایجان جنوبي:
بیکاری در آذربایجان زاییده سیاستهای مرکز گرایی نظام ولایت فقیه است. با وجود موقعیت استراتژی و معادن زیرزمینی و نیروی انسانی آماده، این سرزمین پتانسیلهای لازم جهت تبدیل به یک قطب صنعتی را دارا می باشد، لیکن در نتیجه سیاستهای غیر عادلانه نظام فارسیسم، صنایع سنگین نساجی و ذوب آهن از آذربایجان به اصفهان و تهران منتقل شدند و این استانها تبدیل به قطب اقتصادی شده و از اهمیت مضاعفی برخوردار گشتند. “طی سالیان 1931 تا 1941 در آذربایجان جنوبی فقط 20 تولیدی در صورتیکه در مرکز(زمین فارسها) 132 کارخانه تولیدی بزرگ تاسیس شد. علاوه بر آن دولت با افزایش مالیاتها سرمایه گزاران را از سرمایه گذاری در آذربایجان منصرف و مجبور به فرار ساخته و بودجه ای برای سرمایه گذاری و دیگر فعالیتهای اقتصادی تخصیص نداده است.”(چرا استقلال می خواهیم، اسماعیل آل بایراق، وبسایت سول گوناز، 22/09/2008).
علیرغم اینکه نظام ایران از طریق وزارتخانه ها، ارگانهای دولتی و سپاه پاسداران، بیش از 80 درصد اقتصاد کشور را تحت کنترل خود در آورده است لیکن آذربایجان از این سرمایه گذاری ها بی بهره بوده است. سرمایه گذاری دوران هشت ساله سازندگی دوره رفسنجانی در استان کرمان بیش از 300 برابر سرمایه گذاری در استانهای اردبیل و زنجان، همدان و آذربایجان شرقی و غربی و بوده است.(روزنامه نوروز 2001) تمامی این تبعیض و ستمها منجر به شیوع بیکاری و فقر شدید در استانهای ترک نشین شد تا جایی که آمار مهاجرت بیکاران ترک در دوره هشت ساله جنگایران و عراق به شهرهای تهران، کرج و فارس نشین بیش از تعداد مهاجران عرب احوازی جنگ زده بود و این در واقع نشان از سرمایه گذاری و رونق اقتصادی در شهرهای مرکزی(فارس) ایران است.
رژیم راسیست فارس در ایران، نابودی زیرساختهای اقتصادی در آذربایجان را در اولویت برنامه های خود قرار داده است. هم اکنون واحدهای تولیدی و صنعتی بسیار محدودی فعال هستند و این به نوبه خود میلیونها کارگر را از داشتن حق کار محروم ساخته است. همچنین از سیاست های دیگر نظام تعویق در پرداختی حقوق کارگران است و این به نوبه خود باعث پسرفت اقتصادی و اجتماعی در بین مردم شده است.
بیکاری بین ملت بلوچ:
از مشخصه های بارز وضعیت معیشتی ملت بلوچ می توان به عامل فقر و بیکاری همه گیر آن اشاره کرد. بر اساس آمار گیری سال 2002، میزان جمعیت بیکار بین 15 تا 25 سال حدود 47 درصد و میزان اجمالی بیکاری نزدیک به 22 درصد بود. همچنین لازم به یادآوری است که بیشتر جمعیت بلوچستان در آن سال جوان و نسبت نزدیک به 49 درصد از کل جمعیت را افراد زیر 15 سال تشکیل می داد. (اداره کل کتابخانه های عمومی استان سیستان و بلوچستان) حال پس از گذشت 12سال از آمارگیری و با اضافه کردن این ارقام به جمعیت نیروی آماده کار میتوان به عمق فاجعه بیکاری و فقدان اشتغال در بلوچستان پی برد. با وجود اینکه این سرزمین از ظرفیتهای رشد و پیشرفت در زمینه های صنایع از قبیل پوشاک، نساجی، غذائی، داروئی و بهداشتی، فلزی و غیر فلزی، و همچنین معادن و ذخایر زیرزمینی، کشاورزی و صنایع دستی برخوردار است اما بیش از 70 درصد مردم بلوچستان زیر خط فقر زندگی می کنند. از سویی دیگر شهرک نشینان فارس در بلوچستان صاحب کار و درآمد هستند و کنترل اقتصاد و تونانمندی های مردم فقیر بلوچستان را در اختیار دارند. این تبعیضها که بیشر منشاء نژادی و مذهبی دارد باعث بروز خشم و انزجار ملت بلوچ گردیده تا جایی که امام جمعه اهل سنت زاهدان بارها نظام حاکم را از عواقب سیاست تبعیض قومی و مذهبی برخذر داشت.
بیکاری بین ملت کورد:
همجواری کوردستان و داشتن مرزهای مشترک با کوردهای ترکیه، سوریه و حکومت شبه مستقل اقلیم کوردستان عراق، نگاههای امنیتی حکومت ایران را نسبت به این اقلیم مضاعف نموده است. همچنین رژیمهای راسیسم دوران رژیم ستم شاهی پهلوی و حکومت ولایت فقیه در جغرافیای ایران در راستای اجرای سیاست همشکل سازی و فارسیزاسیون، سیاست محرومیت، فقر و بیکاری را در پیش بردند تا راه کوچاندن کوردها از موطن اصلی خود به عمق و مرکز ایران که فرهنگ و زبان فارسی غالب است را هموار سازند. وجود بیکاری گسترده در کوردستان مورد تایید خود مقامات حکومتی ایران قرار گرفته است. حسن روحانی در سفر انتخاباتی خود در سال 2013 به اینکه: «آمار بیکاری کنونی در شأن مردم کردستان نیست و مشکلات اقتصادی و عدم برنامه ریزی جهت استفاده از ظرفیتهای بالقوه کردستان از دیگر معضلات این استان است»، اعتراف نمود. بر اساس آمار و ارقام موجود حدود چهار میلیون نفر کورد از بین تقریباً 12 میلیون کورد در جغرافیای ایران تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد قرار دارند و بنا به اظهارات مدیر کل کمیته امداد در کوردستان نزدیک به 17 هزار روستا تنها در کردستان تحت پوشش کمیته امداد ایران قرار گرفته اند. مشکلات فقر و بیکاری سبب بروز پدیده کولبری در شهرهای مرزی کوردستان شد. کولبران که از فقیرترین قشرها محسوب می شوند با تحمل شرایط سخت و طاقت فرسای راههای کوهستان و برف و کولاک، بارهایی قاچاق را جهت امرار معاش خود و خانواده وارد می کنند. از مهترین خطراتی که کولبران با آنها مواجه هستند شامل قطع عضو بر اثر گرفتار شدن در میادین مین، یخ زدن در سرمای کوهستانهای مرزی، غرق شدن در رودخانه ها و بازداشت و اتهامات سنگین قضائی است. در این بین سالانه دهها کولبر به ضرب تیر نیروهای مرزی ایران کشته و زخمی می شوند.
بیکاری بین مردم ترکمن:
در ترکمن صحرا تنها منبع امرار معاش مردم کشاورزی، دامداری و ماهیگیری است. هیچگونه منبع تولیدی با سرمایه گزاری دولتی موجود نمی باشد. و به دلیل تبعیضهای حکومتی و ضعف مدیریتی مدیران که بیشتر آنها غیر بومی هستند، این منابع طبیعی تولیدی نیز با خطر نابودی مواجه هستند. همچنین بانکها همیشه از سرمایه گذاری در پروژه های جدید که در رفع مشکلات اقتصادی و اشتغال زائی برای اهالی بومی نقش به سزایی دارند، طفره می روند.
بیکاری بین ملت الاحواز:
همه ما این جمله را بارها و بارها از زبان مسؤلان نظام ایران شنیده ایم “سرزمین الاحواز قلب تپنده اقتصاد ایران است”. روزانه بیش از 4 میلیون بشکه نفت از این سرزمین سوزان استخراج می شود و دهها پالایشگاه و شرکت پتروشیمی و نفتی در حال بازدهی، صدها میلیارد دلار سود را به سرمایه پولی ایران اضافه می کنند که بیشتر این درآمدها، هزینه ایجاد فرصتهای شغلی و اقتصادی و پیشرفت استانهای مرکزی فارس نشین ایران می شود لیکن سهم صاحبان اصلی تنها دود، بیماری، آلودگی جوی و محیط زیست است تا جایی که در سال 2013 موسسه بهداشت جهانی از شهر احواز مرکز الاحواز به عنوان آلوده ترین شهر جهان نام برد.
با وجود تمامی فرصتها و امکانات شغلی نفتی، گازی، پتروشیمی و دیگر صنایع جانبی و معدنی و کشاورزی و دامی؛ ملت عرب در فقر و بیکاری فلاکت باری به سر می برند. دولت با ایجاد “طرحهای ملی” به اصطلاح اقتصادی در زمینه های کشاورزی فاجعه های انسانی و زیست محیطی را برای مردم به جا گذاشت. به عنوان نمونه دولت جهت پیشبرد طرحهای توسعه نیشکر هزاران هکتار از زمینهای کشاورزی تحت کشت را غارت و مصادره می کند و یا با پرداخت مبالغی ناچیز از اختیار کشاورزان عرب خارج ساخت و در اختیار مهاجرانی قرار داد که با حمایت مالی و نظامی دولت وارد این سرزمین شدند.
با از دست رفتن منبع اصلی درآمد مردم عرب موج شدید مهاجرتهای روستایی جهت یافتن کار و معاش به شهرها صورت گرفت و به نوبه خود معضلات و عوارض اجتماعی و اقتصادی فراوانی بر جای نهاد. طبقه تحصیلکرده عرب جهت یافتن شغل در استانهای فارس نشین مجبور به ترک وطن می شود. این در حالی است که مهاجران غیر عرب نه تنها مناصب و پستهای کلیدی الاحواز را در دست دارند بلکه حتی فرصتهای شغلی همانند کارگری ساده را تصاحب کردند همانطور که سید شریف حسینی نماینده الاحواز در مجلس شورای اسلامی در مصاحبه با خبرگزاری مهر در تاریخ 07/05/92 چنین عنوان نمود:”حضور پرتعداد نیروهای غیر بومی در ساده ترین مشاغل الاحواز به گونه ای است که هم اکنون حتی آبدارچی پروازی نیز در استان وجود دارد که این موضوع فاجعه بار است”. این نشان از شدت تبعیض در امر استخدام نیروی کار و توزیع ناعادلانه فرصتها در این سرزمین اشغالی دارد.
نتیجه گیری:
بیکاری در بین ملتهای ترک، بلوچ، ترکمن، کورد و عرب از سیاستهای تبعیض آمیز و مغرضانه سردمداران حکومتی فارس نشأت گرفته است. همچنین حکومت با حمایت و پشتیبانی از طرحهای شهرک سازی جهت اسکان مهاجران غیر بومی در سرزمین ملتهای غیر فارس عملاً به افزایش بیکاری در بین ساکنان اصلی و بومی دامن زده است. دولتهای مختلف در نظام اشغالی فارس همواره جهت بسط و ادامه نفوذ خود با هدف غارت و چپاول ذخائر طبیعی سرزمینهای غیر فارس به کاهش بودجه های سالیانه عمرانی و خدماتی در مناطق مرزی و اثنیکی پرداخته اند وبه تبع آن بیکاری، فقر و عقب ماندگی را با بهانه های امنیتی و غیر اقتصادی بودن تشدید نموده اند. در سال 2005 میلادی نشریه تحقیقات اقتصادی خاورمیانه از بحران بیکاری 40 درصدی در ایران خبر داد که شامل 28 میلیون نفر می شود. هم اکنون بیش از 15 میلیون نفر در ایران به تصریح موسی ثروتی عضو مجلس شورای اسلامی زیر خط فقر قرار دارند و البته بر همگان عیان است که سهم ملتهای غیر فارس از فقر و بیکاری بسیار بالاتر از این ارقام و داده های حکومتی می باشد.
مركز مطالعات و تحقيقات المزماة