شهرك نشيني در الأحواز اشغالي
كمال البوشوكه 22-06-2014
در اين مقاله سعی خواهم کرد که به انواع شهرك نشيني و اثار مخرب ان در الاحواز اشغالي در سايه دو نظام اشغالگر پهلوي واخوندي وأهداف اين سياست نژاد پرستانه كه سعي دارد تا وجود مردم عرب در اين خطه را به اقليتي مهاجر نشان دهند، بپردازم.
الاحواز
الاحواز در جنوب و جنوب غربي ايران در مجاورت خليج عربي از طريق جنوب, با عراق و شط العرب از طريق غرب و با سرزمين بلوشستان از طريق شرق, و مناطق لر و استان فارس از طريق شمال همجوار است. سرزمين الاحواز بعد از اشغال نظامي در سال 1925 با سياست هاي تغییر بافت جمعیتی روبرو شد و در سال 1935 به استان هاي مختلف از جمله استان هاي خوزستان, بوشهر, مناطق غربي هرمزگان (از جمبرون:بندرعباس تا حدود فعلي استان بوشهر) تقسم شد, مناطقي هم به استان فارس, منطقه گچساران به استان جديد التاسيس كهگلويه و بوير احمد و مناطق دهليه (دهلران) و موسيان به استان ايلام داده شد.
نظام هاي حاكم بر ايران چه در عهد پهلوي و چه در عهد نظام حاكم جمعيت دقيقي از ملت عرب الاحواز نمي دهند, و هميشه عدد بين 2 الي 3 مليون نفر عرب را معرفي مي كنند. و همچنين بر طبق نظريه سازمان سيا (CIA) جمعيت عرب در ايران در حدود 1.6 مليون تا 2 مليون نفر مي باشد. ولي با تدقيق به جمعيت الاحواز شمالی (خوزستان) و مناطق ديگر عرب و نگاه به بافت جمعيتي درشهرها و روستاهاي الاحواز, و تحقيق ميداني بر مناطق عرب مي توان به اساني عدد 8 الي 10 مليون نفر را به جمعيت عرب مردم الاحواز داد.
طبق امار سازمان بهداشت جهاني در ماه جولاي 2013, جمعيت خود شهر احواز با حومه و حدود بيش از 200 روستا به عدد 3 مليون نفر مي رسد, و اكثر مطلق اين مردم را عرب هاي بومي تشكيل مي دهند (و عده كمتر را شهرك نشينان تشكيل ميدهند) بنابراين با تدقيق به جمعيت فقط شهر احواز با كذب برنامه ريزي شده نظام حاكم در ايران عليه ملت عرب الاحواز روبرو مي شويم.
انواع شهرك سازي
با اشغال نظامي الاحواز در سال 1925, نظام پهلوي از همان روزهاي ابتدايي شروع به تغيير بافت جمعيتي مردم الاحواز كرد. و با مهاجرت دادن بروجردي ها به قنيطره (دزفول), اصفهاني ها به تستر(شوشتر) و لرها به مناطق ايذج و مسجدسليمان و صالحيه (انديمشك) تغيير بافت جمعيتي را اغاز كرد. اين شهرك سازي و مهاجرت فارس ها به الاحواز در نظام جمهوري اسلامي هم ادامه پيدا كرد به طوري كه شهرهاي عربي زيادي به اكثريت غير عرب تبديل شدند مانند جمبرون كه امروزه مردم عرب به سختي 30% شهر را تشكيل مي دهند.
در تحقيقاتي كه دو نويسنده احوازي در كتاب الاستيطان الفارسي في الاحواز انجام دادند, شهرك هاي زيادي در مناطق مختلف الاحواز توليد شده, كه بعضا به خاطر وجود همين شهرك ها روستاهاي عرب زيادي نابود شدند. براي مثال, اشاره به شهرك مهر در تستر بشود كه گنجايش حدود 10 هزار شهرك نشين را دارد, شهرك مهر در معشور با حدود 13000 شهرك نشين, شهرك مهر در جمبرون با حدود 37820 شهرك نشين, شهرك شيرين شهر در شهر الاحواز با گنجايش 125 هزار شهرك نشين, وغیره. در حقيقت این کتاب بر أساس مراجع و آمارهای رسمی حکومت ایران نوشته شده است (الاء و حوراء احمد: الاستيطان الفارسي في الاحواز- 2013).
1- شهرك نشيني سيستماتيك براي تغيير بافت جمعيتي:
همان گونه كه ذكر شد شهرك نشيني از همان روزهاي اول اشغال انجام شد. اين نوع شهرك نشيني كه باعث تغييرات دموغرافي و مهاجرت مردم عرب الاحواز از خانه و كاشانه خود شده طبق قوانين بين المللي كاملا غير قانوني مي باشد ,به همين جهت نظام حاكم بر ايران از دادن هرگونه معلوماتي در اين مورد پرهيز مي كند. براي مثال, بعد از انتفاضه سال 2005 مردم الاحواز عليه ظلم و ستم نظام بر مردم الاحواز و سالگرد اشغال نظامي و اعتراض عليه نامه محمد ابطحي معاون خاتمي در مورد تغيير بافت جمعيتي در الاحواز نظام ايران از همان روزهاي ابتدايي وجود چنين نامه اي را انكار كرد چونكه نظام با عواقب اين نوع سياست كاملا اشنا است.
تقريبا اين نوع شهرك نشيني در تمام شهرهاي الاحواز نمايان است يعني از صالحيه گرفته تا تميميه و از جمبرون و جزيره قاسم گرفته تا عبادان. و بوسيله همين شهرك نشيني عده زيادي از شهرهاي الاحواز مانند ابوشهر و جمبرون و توز (برازجان), ارجان (بهبهان) و غيره با تغيير بافت جمعيتي سريعي روبرو شدند و مردم بومي عرب به اقليتي شايد حتي كمتر از 30% رسيدند.
نظام حاكم بر ايران براي سرپوش گذاشتن سياست هاي اجرامي خود در الاحواز از 2 نوع ديگر شهرك نشيني استفاده مي كند تا تغيير بافت جمعيتي را از راههاي ديگر وجه قانوني نشان دهد مانند:
2- شهرك نشيني سازماني:
اين نوع شهرك نشيني شايد تنها در ايران قابل مشاهده باشد. در حقيقت اين نوع شهرك نشيني در دهه 50 يا 60 ميلادي با تأسيس شهرك هاي وابسته به شركت نفت در قلب شهرهاي الاحواز اغاز به كار کرد. اكثريت اين شهرك ها توسط شركت هاي بريتانيايي و امريكايي تأسيس شده مانند شهرك ناحيه يا كواتر در معشور.
در حال حاظر, نظام حاكم بر ايران براي هر شركت حكومتي شهرك خاص تاسيس مي كند و مهاجران فارس را از مناطق مختلف ايران به عنوان كاركنان شركت مذكور وارد الاحواز مي كند و با اسكان دادن انان وجه قانوني به اين اعمال فاشيستي و ضد انساني مي دهد. در حقيقت طبق قوانين دولت ايران هر كدام از ساكنين اين خانه ها بعد از مدت 20 سال زندگي مي تواند قانونا در خواست خريد منزل را با قيمت مناسب بكند و اين يعني تشجيع فارس ها براي مهاجرت به الاحواز مي باشد كه مي توانند صاحب ملك و زميني در قلب مناطق عرب شوند.
براي مثال, شهرك هاي نفت در شهر احواز, عبادان, و عميديه. شهرك اب و برق در شهر احواز, محمره, عبادان, ابوشهر, جمبرون و سوس. شهرك فرهنگي ها كه تقريبا در تمام شهرهاي الاحواز نمايان است.
3- سياست نوسازي يا همان gentrification:
نظام حاكم بر ايران علي رغم ساختن شهرك هاي متعدد براي مهاجران فارس براي تغيير بافت جمعيتي الاحواز از سياست ديگري به نام نوين نوسازي يا همان gentrificationاستفاده مي كند. يعني با تشويق فارس هاي ثروتمند و دادن بعضي سوبسيت ها انان را تشجيع به خريدن زمين ها و خانه هاي مردم عرب مي كنند تا بتوانند با اين سياست مناطق عديدي در الاحواز را از حالت عرب بودن به فارس بودن تبديل كنند. يعني ثروتمندان فارس با دادن مبلغ مناسب در مقابل يك خانه يا زمين باعث مي شوند كه شهروند عرب به خاطر داشتن فقر مطلق ملك خود را بفروشد و به منطقه ديگري مهاجرت كند.
اين نوع شهرك نشيني در جزيره قيص (كيش) با موفقيت انجام شده به طوري كه مردم اين جزيره به اقليتي كمتر از 20% تبديل شدند. ثروتمندان فارس با كمك دستگاه اطلاعاتي نظام شروع به خريدن زمين هاي كشاورزي اطراف شهرها, و خريدن خانه هاي قديمي مردم عرب و حتي محله هاي قديمي مي كنند تا با مدرن كردن اين محله ها و ساختن منازل مدرن و مهندس شده بتوانند مردم فارس را تشجيع به مهاجرت به شهرهاي عرب بكنند. براي مثال, اقاي تركان از نزديكان روحاني رئيس جمهور ايران رسما و علنا از مردم فارس درخواست كرد تا تمام زمين هاي شهرهاي عبادان و محمره را خريداري كنند.
نتيجه گيري
در نتيجه اي كه در اين مقاله مي توان گرفت كه نظام حاكم بر ايران به صورت عمد در حال نابودي هویت ملی مردم الاحواز مي باشد تا هويت عربي اين خطه را با مشكل زيادي روبرو كند. سكوت رسانه اي در دنياي عرب و غرب و حتي اپوزيسيون فارس در خارج هم كمك مناسبي براي نظام فارس حاكم بر ايران شده تا بتواند 3 نوع شهرك نشيني را در الاحواز ادامه دهد.
بنابراين براي متوقف كردن اين سياست بايد راههاي سياسي و قانوني را دنبال كرد يعني از طريق سازمان هاي جهاني حقوق بشر و سازمان هاي وابسته به سازمان ملل اين نوع سياست را به شدت محكوم و با فشار بر دولت ايران باعث شود اين سياست متوقف شود, و حتي از طريق سياسي و ان مقاومت مردمي الاحواز عليه شهرك نشينان و خود نظام باعث خروج اين شهرك نشينان از سرزمين الاحواز شود تا سياست بافت تغيير دموغرافي را متوقف كرد.